گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
ماهنامه موعود شماره 76
حکایت دیدار








زمانها و مکانهاي مقدس می تواند در تقرب بیشتر انسان به خداوند متعال مؤثّر باشد و دعا کردن در آن زمان و مکان به استجابت
خیلی نزدیک است. بر همین اساس بسیاري از تشرفات به محضر امام عصر(ع) در مکانهاي مقدّسی چون مسجدالحرام،
مسجدالنبی(ص)، مساجد شهرها، سرزمین عرفات، سرداب مطهر سامرا و حرمهاي مطهر امامان معصوم(ع) بوده است. واقعۀ تشرف
حاج محمد علی فشندي، یکی از همین نمونههاست که در سرزمین عرفات رخ داده و بین اهل دل و عشاق امام زمان(ع) مشهور
است. کسانی که با حاج محمد علی در ارتباط بودهاند، از جمله مرحوم والد که در یک سفر زیارتی عمره با او بودند؛ همگی آثار
صفا و صمیمت، خلوص و صدق، محبت شدید به اهل بیت(ع)، خدوم بودن او در سفر و حضر را باور داشته و گاه ستوده و تصدیق
نمودهاند. تشرفات فراوان او را بعضی تا بیش از چهل مرتبه بر شمردهاند. او تشرف خویش را در سرزمین عرفات که ظاهراً در سال
1353 شمسی اتفاق افتاده براي برخی از علماي قم اینگونه نقل کرده است: اولین سالی که به مکه مشرّف شدم، از خدا خواستم
بیست سفر به مکه بیایم تا بلکه بتوانم امام زمان(ع) را هم زیارت کنم. بعد از سفر بیستم، خداوند متعال منّت نهاد و موفق شدم
سفرهاي دیگري هم به زیارت خانۀ خدا بیایم. ظاهراً سال 1353 بود به عنوان کمکی کاروان از تهران رفته بودم، شب هشتم از مکه
به عرفات آمدم تا مقدمات کار را فراهم کنم که فردا شب وقتی حاجیها همه به عرفات میآیند از جهت چادر و وضع مکان نگران
صفحه 47 از 58
نباشند. شرطهاي از مأموران سعودي آمد و گفت: آقا چرا الان آمدي؟ هنوز کسی نیامده است. گفتم: براي اینکه مقدمات کار را
آماده کرده باشم. گفت: پس امشب باید خواب نروي، گفتم چرا؟ گفت: به خاطر آنکه ممکن است دزدي بیاید و دستبرد بزند.
گفتم: مانعی ندارد و بعد از رفتن شرطه تصمیم گرفتم، شب را نخوابم. براي انجام نافلۀ شب و دعاها وضو گرفتم و مشغول نافله
شدم. نیمههاي شب بود بعد از نماز شب، حالی پیدا کردم، و در همین حال بود که سید بزرگواري درب چادر آمد و بعد از سلام
وارد شد، و نام مرا برد. من از جا بلند شدم، پتویی چند لا کردم و زیر پاي آقا افکندم. آقا نشستند و فرمودند: چایی درست کن و
من متذکر شدم که همۀ اسباب چایی را آوردهام ولی چایی نیاوردهام: عرض کردم: آقا اتفاقاً چایی نیاوردهام و چقدر خوب شد که
شما تذکر دادید، زیرا فردا میروم و براي مسافرین چایی تهیه میکنم. آقا فرمودند: شما آب روي چراغ بگذار تا من چاي بیاورم. از
خیمه بیرون رفتند و مقداري چایی در حدود هشتاد الی صد گرم آوردند و به دست من دادند. وقتی دم کردم به قدري معطر و
شیرین بود که من یقین کردم آن چایی از چاییهاي دنیا نمیباشد. اتفاقاً عطش هم داشتم، وقتی خوردم لذت خوبی براي من
داشت. بعد فرمودند. غذا چه داري؟ گفتم نان و پنیر هست. فرمودند: من پنیر نمیخورم. گفتم: ماست هم هست. فرمودند: بیاور.
گفتم: مربوط به همۀ کاروان است. فرمودند: ما سهم خود را میخوریم و دو سه لقمه از آن نان و ماست میل فرمودند. در این وقت
چهار جوان که مو تازه در صورتشان بیرون آمده بود، جلوي چادر آمدند. من ابتدا مقداري از آنها ترسیدم، ولی دیدم سلام کردند
و سپس نشستند. آن آقا فرمودند: شما هم چند لقمه بخورید، آنها هم خوردند. سپس آقا به آنها فرمودند: شما بروید. آنها هم
خداحافظی کردند و رفتند. ولی خود آقا ماندند و در حالی که نگاه به من داشتند، سه بار فرمودند: خوشا به حالت در بیان عرفات
بیتوته کردهاي که جدّم، حضرت امام حسین(ع)، هم در اینجا بیتوته کرده بود. بعد فرمودند: دلت میخواهد نماز و دعاي
مخصوصی را که از جدم هست، بخوانی؟ گفتم: آري. فرمودند: برخیز، غسل کن و وضو بگیر. عرض کردم: هوا طوري نیست که
من با آب سرد غسل کنم. فرمودند: من بیرون میروم تو آب را گرم کن و غسل نما. ایشان بیرون رفتند، من هم بدون اینکه توجه
داشته باشم چه میکنم و این آقا کیست، وسیلۀ غسل را فراهم کردم، غسل نمودم و وضو گرفتم. تا آقا برگشتند، فرمودند: حاج
« سورة قل هوالله » محمدعلی غسل کردي و وضو ساختی؟ گفتم: بلی. فرمودند: دو رکعت نماز به جا بیاور، بعد از حمد 11 مرتبه
بخوان و این نماز امام حسین(ع) در این مکان است. بعد از نماز، آقا دعایی را خواندند که یک ربع تا بیست دقیقه طول کشید و
هنگام قرائت دعا، اشک مانند ناودان از چشم مبارکشان سرازیر بود. هر جملۀ دعا را که میخواندند در ذهن من میماند وحفظم
میشد. دیدم مضامین دعا بسیار عالی است، ومن با اینکه دعا زیاد میخواندم و با ادعیه آشنا بودم، تا به حال دعایی مانند این دعا
ندیده بودم. لذا در فکرم خطور کرد که فردا آن را براي روحانی کاروان بگویم بنویسد، لیکن تا این فکر به ذهنم آمد، دیدم آقا از
فکر من خبر دارند، و فرمودند: این دعا مخصوص امام معصوم(ع) است و در هیچ کتابی نوشته نشده و از یاد تو میرود. بعد از تمام
شدن دعا نشستم و عرض کردم: آقا ببینید آیا توحید من خوب است که میگویم: این درخت و گیاه و زمین، همۀ اینها را خداي
متعال آفریده و به این اعتقاد دارم. فرمودند: براي تو همین مقدار از خداشناسی کافی است و بیشتر از این از تو انتظار نمی رود.
عرض کردم: آیا من دوستدار اهل بیت(ع) هستم؟ فرمودند: آري و تا آخر هم هستید، و اگر آخر کار شیطانها [بخواهند] فریب
دهند، آل محمد(ع) به فریاد میرسند. عرض کردم: آیا امام زمان(ع) در این بیابان تشریف میآورند؟ فرمودند: امام الان در چادر
نشستهاند. با اینکه حضرت با صراحت فرمودند، اما من متوجه نشدم و به ذهنم اینگونه رسید که یعنی امام در چادر مخصوص به
خودشان نشستهاند. بعد گفتم: آیا در روز عرفه، امام با حاجیها به عرفات میآیند؟ فرمودند: آري. گفتم: کجا هستند؟ فرمودند.
حدود جبلالرحمۀ ولی نمیشناسند. گفتم: آیا فردا شب که شب عرفه است حضرت ولیعصر(ع) به خیمههاي حجاج تشریف می
آورند و به آنها نظر دارند؟ فرمودند: امام به چادر شما میآیند که فردا شب مصیبت عمویم حضرت ابوالفضل(ع) خوانده میشود.
سپس دو اسکناس صدریالی سعودي به من دادند و فرمودند: یک عمره براي پدرم به جا بیاور. اسم پدر شما چیست؟ فرمودند:
صفحه 48 از 58
پول را گرفتم و قبول کردم. آقا بلند شدند بروند. ایشان را تا دم .« سید مهدي » : گفتم: اسم خودتان چیست؟ فرمودند .« سیّد حسن »
چادر بدرقه کردم. حضرت براي معانقه برگشتم، آقا غائب شدند و دیگر ایشان را ندیدم. هر چه از طرف و آن طرف نظر کردم
کسی را نیافتم. داخل چادر شدم و مشغول فکر بودم که این شخص کی بود؟ یک مرتبه متوجه شدم که ایشان حضرت بقیۀالله
ارواحنا فداه بودهاند، بخصوص آنکه اسم مرا میدانستند، فارسی حرف میزدند، از نیت من خبر داشتند و نامشان سید مهدي
فرزند سید حسن بودند. بالاخره نشستم و زار زار گریه کردم. شرطهها فکر میکردند که من خوابم برده و سارقان اثاثیۀ مرا بردهاند،
دور من جمع شدند، به آنها گفتم: مشغول مناجات بودم گریهام شدید شد. به هر حال به یاد آن حضرت تا صبح گریستم و فردا که
کاروان آمد، قصه را براي روحانی کاروان گفتم. او هم به مردم گفت: متوجه باشید که این کاروان مورد توجه امام(ع) است. در
میان آنها شوري به پا شد. تمام مطالب را به روحانی کاروان گفتم، ولی فراموش کردم که بگویم آقا فرمودهاند، فردا شب چون شما
متوسل به عمویم حضرت ابوالفضل(ع) میشوید، میآیم. شب عرفه شد. اهل کاروان جلسهاي تشکیل دادند و ضمن آن روحانی
کاروان روضه حضرت ابیالفضل(ع) را خواند. اینجا به یاد گفتار امام زمان(ع) افتادم، هر چه نگاه کردم آن حضرت را داخل چادر
ندیدم، ناراحت شدم و با خود گفتم. خدایا وعدة امام حقّ است. بیاختیار از مجلس بیرون آمدم، درب چادر حضرت ولیعصر(ع)
را دیدم که بیرون خیمه ایستادهاند و به روضه گوش میدهند و گریه میکنند. عرض ادب کردم و میخواستم اشاره کنم مردم
بیایند، آن حضرت را ببینند، اما آقا اشاره کردند که حرف نزن. به همان حال ایستاده بودند تا روضه تمام شد و دیگر حضرت را
ندیدم. داخل چادر شدم و جریان را براي کاروان تعریف نمودم. جان ما آمده از هجر تو بر لب بازآ روز ما بین که بود تیره تر از
شب باز آ وي زدایندة غم از دل زینب بازآ وي زدایندة غم از دل زینب بازآ پیامها و برداشتها: 1. دعا کنیم خداوند توفیق زیارت
خانۀ خودش و زیارت حضرت رسول(ص)، دختر گرامیشان و ائمۀ بقیع(ع) را روزي همۀ آرزومندان بگرداند، به خصوص جوانان
سعی و جدیت بیشتري داشته باشند زیرا انسان در ایام جوانی هم بهتر میتواند مناسک حج را انجام دهد و هم از معنویت موجود در
آن مکانهاي شریف بهرة بیشتري میبرد. برکات فراوان حج که در روایات آمده عبارتست از: پاکی از گناهان 1، راهیابی به بهشت،
2 دارا بودن نور حج 3، آرامش و تسکین دل 4، همنشینی با پیامبران و صالحان، 5 در امان بودن از عذاب و خشم الهی 6، دفع
گرفتاريهاي دنیا و هراسهاي قیامت، 7 استجابت دعا، 7 تأمین سلامتی بدن و هزینههاي زندگی و فراخی روزي 8، پیشگیري از
عذاب و هلاکت، 9 و ... شایسته است براي تحصیل این همه فوائد و برکات، جدّیت زیادتري نماییم و در همۀ زمانها، به خصوص
در ماه مبارك رمضان دعا نماییم که تقدیرات در شب قدر قطعی میگردد. و اگر کسی مالک همۀ دنیا باشد، باز به اندازة پاداش
یک حج ندارد، و مردگان در قبرهایشان آروز میکنند، کاش دنیا و آن چه در آن هست را میدادند و به جاي آن پاداش یک حج
2. خدمت و کمک به همسفران: در حضور رسول خدا(ص) سخن از مردي به میان آمد و دربارة او گفته به آنها داده میشد. 10
شد: او آدم خوبی است. سپس دربارة اوصاف وي به پیامبر(ص) عرض شد: او با ما به حج آمد، هر زمان در مکانی منزل
میکردیم، پیوسته مشغول ذکر خدا بود و لاالهالاالله میگفت و وقتی حرکت میکردیم، پیوسته خدا را یاد میکرد و ذکر میگفت
تا باز در منزلی دیگر فرود میآمدیم، رسول خدا(ص) فرمودند: پس چه کسی شترش را علوفه میداد و غذایش را آماده میکرد؟
پاسخ دادند: همۀ ما، فرمودند: همۀ شما از او بهترید. 11 همچنین داستان امام سجاد(ع) که به طور ناشناس در کاروان حضور
مییافتند و خدمت میکردند، معروف است 12 اسماعیل خثعمی گوید: به امام صادق(ع) عرض کردم: وقتی ما به مکه میرسیم،
3. امام(ع) 13« پاداش و اجر تو از آنها بیشتر است » : همراهان ما، مرا نزد اثاثیه گذاشته، خود به طواف میروند. حضرت فرمودند
احاطۀ علمی به همۀ نیازها و مشکلات مردم دارند، و از بیماري و غصههاي مردم نگران و محزون میشوند. علامه مجلسی(ره) در
بحارالانوار با سلسلۀ سند، از امیرالمؤمنین(ع) روایت کرده که فرمودند: هیچ مؤمنی نیست که بیمار شود، مگر آنکه ما به بیماري او
بیمار میشویم، و ناراحت میشود مگر آنکه ما به ناراحتی او ناراحت میشویم، و دعا نمیکند مگر آنکه براي دعاي او آمین
صفحه 49 از 58
میگوییم، و ساکت نمیشود مگر آنکه ما براي او دعا میکنیم. رمیله عرض کرد: یا امیرالمؤمنین(ع) این فرمایش شما مربوط به
کسانی است که در کنار شما در قصر کوفه هستند، پس نسبت به کسانی که در اطراف زمین هستند چگونه هستید؟ امام(ع)
4. لازم است در مباحث اعتقادي و فرمودند: اي رمیله، هیچ مؤمنی نه در شرق زمین و نه در غیر آن از ما غائب و مخفی نیست. 14
کلامی، تحقیق کنیم. در بعضی از رسالههاي عملیه آمده که تقلید در مسائل اصول دین جائز نیست یا کافی نیست. مقدار فحص و
تحقیق براي هر کسی به اندازة ظرفیت فکر و درك اوست. لذا امام(ع) به حاج محمد علی فرمودند: براي تو همین مقدار از
خداشناسی کافی است و بیشتر از این از تو انتظار نمیرود. و مفهوم این کلام آن است که این مقدار براي برخی اشخاص کافی
نیست. 5. در عین آنکه انسان، موجودي داراي اراده و اختیار است، اما گاهی به خاطر مصلحتهایی، در ذهن او تصرف میشود، به
گونهاي که چیزي را که به طور طبیعی باید بفهمد، نمیفهمد. همچنین چه گاهی نیز مطالبی به او القاء میشود، که شخص به ظاهر
ممکن است فکر کند که با تلاش خودش آن مطلب را به دست آورده است، در حالی که به خاطر توسل، دعا یا نمازي که انجام
داده، مورد عنایت اهل بیت(ع) قرار گرفته است. داستان مقدس اردبیلی(ره) و گرفتن جواب سؤالات از امیرالمؤمنین(ع) معروف و
مشهور است. 6 . امام زمان(ع) در موسم حج، حضور دارند و مناسک حج را به جا میآورند. دومین نائب خاص حضرت
مهدي(ع)، جناب محمد بن عثمان عمري فرمود: به خدا قسم، صاحب امر امامت همه سالها در موسم حج حضور پیدا میکنند و
7. امام(ع) به مجالس مصائب اهل بیت(ع) به مردم را میبینند و میشناسند و مردم هم ایشان را میبینند، ولی نمیشناسند. 15
خصوص به مصیبتهاي جدشان سیدالشهداء(ع) و عمویشان حضرت اباالفضل(ع)، عنایت و توجه ویژه دارند، و در واقع صاحب عزا
هستند و چه بسا حضور هم پیدا میکنند. 8. سزاوار است حاجی اگر حجّ واجب خویش را انجام داده است، به نیابت از پیامبر
اکرم(ص) و ائمه معصومین(ع) و حضرت فاطمه(س) حج، عمره، یا طواف انجام دهد. موسی بن قاسم گوید: به امام جواد(ع) عرض
کردم: تصمیم دارم به نیابت شما و پدرتان طواف کنم، لیکن به من گفته شده که نمیتوان به نیابت از اوصیا طواف انجام داد.
موسی بن قاسم گوید: .« بله (میتوان انجام داد) و هر مقدار براي تو امکان دارد طواف کن که این کار جائز است » : امام(ع) فرمودند
پس از سه سال به حضور آن حضرت شرفیاب شدم و عرض کردم: من پیشتر از شما اجازه گرفتم تا به نیابت از شما و پدرتان طواف
کنم، شما به من اجازه دادید و من نیز به نیابت از شما و پدرتان زیاد طواف کردم. سپس چیزي در قلب من گذشت و به آن عمل
گفتم: یک روز به نیابت از رسول خدا(ص) طواف کردم. امام جواد(ع) سه مرتبه فرمودند: «؟ چه بود » : کردم. حضرت فرمودند
سپس روز دوم به نیابت امیرمؤمنان(ع) روز سوم به نیابت از امام حسن(ع) روز چهارم به نیابت از حسین .« صلیالله علی رسول الله »
بن علی(ع). روز پنجم به نیابت از علی بن الحسین(ع)، روز ششم به نیابت از ابوجعفر بن علی(ع)، روز هفتم به نیابت از جعفر بن
محمد(ع)، روز هشتم به نیابت از پدرتان موسی بن جعفر(ع)، روز نهم به نیابت از پدرتان علی(ع) و در روز دهم به نیابت از شما اي
در این صورت به دینی اعتقاد دانی که خداوند » : آقاي من. و اینها کسانی هستند که به ولایتشان پاي بندم. امام جواد(ع) فرمودند
به نیابت از » : گفتم: گاهی نیز به نیابت از مادرتان فاطمه(س) طواف میکردم. امام(ع) فرمودند .« جز آن را از بندگانش نپذیرد
16 و در حدیث دیگر است که، اگر هنگام طواف و «. مادرم زیاد طواف کن و این برترین کاري است که انجام میدهی، انشاءالله
نماز طواف، یا زیارت قبر نبی اکرم(ص) نیت کردي که این طواف و نماز و یا زیارت از طرف پدر و مادر و زوجه و فرزندان و
دوستان و جمیع اهل شهرم باشد، و بعد به هر کدام از آنها خبر دادي که من براي شما طواف و نماز و یا زیارت به جا آوردم در
گفتار خود صادق هستی. 17 در اینجا لازم است عرض کنم که بعضی از مراجع معظم تقلید ادام الله ظلّهم نیابت از امام زمان(ع)
را در حج اشکال داشته و احتیاط فرمودهاند که حج را براي خودش به جا آورده و سپس ثواب آن را هدیه خدمت آن حضرت
نماید. 9. امام(ع) عالِم به همۀ نعمتها و زبانهاي رائج هستند و به هر زبانی بخواهند تکلم میکنند، و روایات در این زمینه نزدیک
به تواتر ست. زمانی اباصلت تعجب کرد که امام هشتم(ع) همیشه با هر کسی با زبان خودش سخن میگفتند و امام(ع) فرمودند: اي
صفحه 50 از 58
اباصلت من حجّت خداوند بر مخلوقات هستم و خدا بر هیچ گروهی کسی را حجت قرار نمیدهد، که زبانها و لغتهاي آنها را
نداند. امام هفتم(ع) چند نفر غلام رومی داشتند که با زبان رومی به همدیگر میگفتند ما هر سال فصد میکردیم و اینجا فصد
نمیکنیم و امام(ع) به دنبال طبیب براي فصد آنها فرستادند 18 . و جمعی از اهل خراسان بر حضرت صادق(ع) وارد شدند، بدون
آنها گفتند: فدایت شویم ما این سخن را .« من جمع مالاً من مهاویش اذهبه الله فی نهابر » : اینکه چیزي بپرسند، حضرت فرمودند
19 کنایه از آنکه مال باد آورده باد برده است. 10 . خبر دادن امام(ع) .« هر مال که از باد آید بدم شود » : نمیفهمیم. حضرت فرمودند
از واقعۀ آینده، به معناي جبري بودن آن واقعه نیست. مثلًاٌ اگر فرمودند فلانکس این عمل را انجام داد، آن شخص عمل مذکور را
با اختیار خودش انجام میدهد، چنانچه اگر خبر نمیدادند باز همان واقعه به کیفیت اختیارياش واقع میشد. آگاهی امام(ع) نظیر
یک آینه میماند که آنچه مقابل او قرار میگیرد با هر رنگی که باشد تصویر آن را نشان میدهد، نه آنکه چون تصویر در آینه مثلًا
به رنگ سبز است باید جسم مقابلش هم جبراً سبز باشد. رنگ اختیار یا جبري بودن اعمال انسانها به هرگونه که هست علم امام(ع)
را تشکیل میدهد، نه آنکه علم امام(ع) باعث شود که قضیهاي به طور جبر واقع شود. منتظر من مینشینم شه بیاید یا نیاید بلکه
رخسارش ببینم شه بیاید یا نیاید معجز او آتش بدن زد گر بسوزم یا نسوزم روز و شب با غم قرینم شه بیاید با نیاید رنج خار از
چیدن گل گر ببینم یا نبینم میکنم صبر و تحمل شه بیاید یا نیاید اشک غم با یاد رویش من بریزم یا نریزم میکشم بار فراقش شه
بیاید یا نیاید با جفا و جور دشمن گر بسازم یا نسازم دوست خواهد اینچنینم شه بیاید یا نیاید غرقه در عرفات هجرم او بخواهد یا
نخواهد برگذشته از سر آیم شه بیاید یا نیاید کاش میمردم از این غم او ببیند یا نبیند میشدم قربان کویش شه بیاید یا نیاید نه توانم
صبر کردن گر بدانم یا نداند نه مرا تاب جدایی شه بیاید یا نیاید خاطرش افسرده حیران گر بگوید یا نگوید سوخت مغز استخوانم
شه بیاید یا نیاید (آیتالله میرجهانی) سیدابوالحسن مهدوي ماهنامه موعود شماره 85 پینوشتها: 1. حرّ عاملی، وسایل الشیعه، ج
.5 . 4. مجلسی، بحارالانوار، ج 75 ، ص 183 . 3. کلینی، کافی، ج 4، ص 355 . 2. مستدرك الوسائل، ج 2، ص 8 . 11 ، ص 109
8. الحج فی الکتاب و السنۀ، ص . 7. طوسی، امالی، ص 668 6. کلینی، همان، ج 4، ص 226 . منلایحضره الفقیه، ج 2، ص 235
.12 . 11 . حرّ عاملی، همان، ج 11 ، ص 110 . 10 . کلینی، همان، ج 4، ص 271 . 9. کلینی، همان، ج 4، ص 252 . 162
15 . مجلسی، همان، ج . 14 . کلینی، همان، ج 4، ص 545 . 13 . حرّ عاملی، همان، ج 11 ، ص 430 . مکارمالاخلاق، ج 1، ص 564
. 18 . همان، ج 8، ص 144 . 17 . همان، ج 8، ص 141 . 16 . حرّ عاملی، همان، ج 8، ص 96 . 26 ، ص 140 ؛ بصائر الدرجات، ص 72
. 20 . همان، باب 11 ، ص 356 . 19 . بصائرالدرجات، جزء 7، باب 12 ، ص 358
اثبات الهُداة؛ میراث مکتوب مهدوي
شبی در کاظمین خواب دیدم که آن حضرت در خانۀ شخصی به نام ابراهیم تشریف آوردهاند، پس به آنجا رفته، خواستم از آن
اینک وقت معجزه خواستن نیست، چون هنوز ظهور » : جناب خواهش کنم که معجزهاي بنماید اما قبل از اظهار سؤال فرمودند
عبدالحسن ترکی علّامۀ والامقام و محدّث بلندآوازة شیعی، شیخ محّمدحسن .« نکردهام، بعد از ظهور، هر چه خواستید تقاضا کنید
بنعلی حرّعاملیمشغري، از عالمان برجسته و شاعران تواناي شیعه است که نسبش با 34 پشت به شهید پرافتخار کربلا، حرّ بن یزید
ریاحی، منتهی میشود. وي در قریۀ مشغري، از توابع جبل عامل در خانوادهاي که غالباً دانشور و ادیب بودند، چشم به جهان گشود
و از اوان جوانی در همان سامان به تحصیل علوم دینی و ادبی پرداخت و در فقه، حدیث، رجال، ادبیات و شعر مقام والایی یافت و
در ردیف عالمان بزرگ قرار گرفت و آوازة کمالات او در محیطهاي علمی آن روز منتشر گشت. وي تا چهل سالگی در همان
دیار به سر برد، سپس راهی عراق شد و پس از زیارت قبور پاك امامان معصوم(ع) و دیدار با علماي آن دیار به ایران آمد و سالیان
را « شیخ الاسلامی و قضاوت » سال در مشهد مقدّس رحل اقامت افکند و به تدریس، تألیف و تهذیب نفس پرداخت و منصب
صفحه 51 از 58
عهدهدار شد. از آنجایی که در مشهد مهمترین حوزة علمی و درسی آن شهر را اداره میکرد جمع زیادي از دانشمندان و فضلا از
محضر او برخاستند که نام آن در تذکرههاي آن روز و همچنین مقدمۀ امل الآمل وي آمده که از آن میان میتوان به سیّد نورالدین
جزایري فرزند محدّث معروف شیعی، سیّد نعمتالله جزایري و علامۀ بزرگ سید هاشم بحرانی صاحب تفسیر البرهان اشاره کرد.
علّامۀ عاملی، دانشوري پرکار و خوش ذوق بود و آثار مهمّی را به جهان دانش تقدیم نمود که، سالیان متمادي است مورد توجه و
بهرهگیري عموم فقیهان و محدّثان واقع گردیده است. به گفتۀ اهل تحقیق آثار علمی شیخ به پنجاه و پنج کتاب و رساله بالغ
میشود که در ذیل به چند اثر معروف وي اشاره میشود. 1. اثبات الهداة بالنّصوص و المعجزات، در هفت جلد، که دربارة آن در
همین مقال سخن خواهیم گفت. 2. اَمَل الآمل در شرح حال و آثار علماي جبل عامل و غیر آن. این کتاب در دو جلد به تصحیح و
تحقیق سیّد احمد حسینی، توسط انتشارات دارالکتاب الاسلامی به چاپ رسیده است. 3. الجواهر السنیّه فی الاحادیث القدسیّه، این
کتاب ظاهراً اولین تألیفشیخ بوده و کسی پیش از وي احادیث قدسی را اینگونه گردآوري نکرده است. این کتاب به نام کلیات
. احادیث قدسی به قلم زینالعابدین کاظمی خلخالی به فارسی ترجمه شده و بارها به همّت انتشارات دهقان منتشر شده است. 4
« رجعت » الایقاظ من الهَجعه بالبرهان علی الرجعۀ، بیدارکنندة از خواب در برهان بر وجود رجعت. این کتاب نقطۀ عطفی در بحث
به شمار میآید و شاید بتوان آن را دربارة این موضوع کمّیترین و کیفیترین کتابها دانست که در میان عالمان بزرگ امامیّه
تاکنون نگاشته شده است و چنانچه خود اشاره کرده، بالغ بر هزاروششصد آیه و حدیث در اثبات رجعت در این کتاب گردآوري
شده و به اشکال و شبهات منکران پاسخ داده شده است. از نظر شیخ، رجعت، یعنی زنده شدن پس از مرگ و پیش از قیامت و
چنین معنایی علاوه بر اینکه مورد اجماع امامیّه میباشد، ضروري مذهب نیز هست. ایشان دوازده دلیل بر اثبات رجعت در این کتاب
بیان داشته است. 5. دیوان اشعار؛ چنانچه پیشتر اشاره شد علّامۀ عاملی، ادیبی توانا و شاعري خوشقریحه بوده، که دیوان وي مشتمل
بر فنون مختلف شعر از مدایح و مراثی و غزلیّات و موعظه ... میباشد که نمونههایی از سرودههاي وي به طور پراکنده در بعضی از
کتابهاي خودش و دیگران آمده است. 6. وسائلالشیعه که نام کامل آن، التفضیل وسائل الشیعۀ إلی تحصیل مسائل الشریعه است
که به اختصار آن را وسائلالشیعه و وسائل میگویند. این کتاب معروفترین اثر شیخ و یکی از سه جوامع حدیثی بزرگ قرون اخیر
است که عبارتند از: الوافی، بحارالانوار و همین کتاب وسائل الشیعۀ این اثر شامل اکثریت احادیث کتابهاي احکام است که به
عقیدة آگاهان فن، جامعترین و مرتّبترین کتاب در احادیث احکام میباشد و حتّی از وافی و بحارالانوار نیز بهتر است زیرا وافی
تنها به احادیث فقهی کتابهاي چهارگانه اکتفا کرده و بحارالانوار، بسیاري از احادیث غیر فقهی را نیز آورده است. علّامۀ عاملی به
چاپ « بیست سال از عمر خود را صرف گردآوري این کتاب کرده است » ، هنگام اتمام این اثر سترگ، در سال 1088 ق. گفته که
انتقادي و علمی این کتاب به همّت و تصحیح مرحوم آیتالله عبدالرحیم ربّانی شیرازي در بیست مجلّد در سال 1403 ق. در تهران
انجام یافته است. 1 بعدها مرحوم محدث نوري کتاب بزرگ و شاهکار خود مستدرك الوسائل را در استدراك این اثر که از عصر
مؤلّف، مدار و محور استنباط احکام فقهی بوده فراهم آورد. لازم به یادآوري است که شیخ با اینکه در فقه مسلک اخباریان را
داشته، در عین حال مورد کمال احترام و تجلیل و تقدیر علماي بزرگ اصول واقع شده و بلندي مقام فقاهت او را تأیید کردهاند.
خود او نیز روشی معتدل داشته و در نوشتههایش نسبت به علماي اصولی و اخباري تجلیل نموده و هرگز سخن تند و انتقاد گزندهاي
معروف به شیخ حرّ عاملی سرانجام در بیست و یکم ماه رمضان مقارن با سالروز « شیخ محمّد » . در حقّ کسی ادا نکرده است
شهادت مولاي متّقیان علی(ع) به سال 1104 ق. در سن 71 سالگی وفات یافت و پس از نماز برادرش احمد بر او، در ایوان
شمالی صحن عتیق، پشت ایوان مدرسۀ میرزا جعفر در حرم مطهر حضرت علی بن موسی الرضا(ع) به خاك سپرده شد. مرقد او
امروزه داراي ضریح، و زیارتگاه شیفتگان علم و فضیلت است. 2 اثبات الهداة اثبات در لغت به معنی ثابت کردن و پا بر جاي
گردانیدن است. در اصطلاح اهل منطق، اثبات در دو معنی به کار میرود: 1. اثبات در برابر ابطال که مراد از آن در این معنی آن
صفحه 52 از 58
است که با به کار گرفتن شیوههاي منطقی و با اقامۀ دلیل و برهان، درستی نظر و عقیدهاي را معلوم و مسلّم سازند. 2. اثبات در برابر
نفی، که مراد از اثبات در این معنی، ایجاب است. 3 اثبات الهداة که نام کامل آن اثبات الهداة بالنّصوص و المعجزات میباشد به
معنی اثبات امامت و ولایت حضرات معصومین(ع) از طریق روایتهاي وارده و معجزات صادره از آنان است. شیخ این کتاب را در
اثبات امامت امامان دوازدهگانۀ شیعه، از راه روایتهاي صریح پیامبر اکرم(ص) دربارة ایشان و نصّ هر امام بر امام بعدي و از راه
گزارش معجزات انجام یافته بر دست هر کدام از ایشان نگاشته است. در اهمیّت و اعتبار و جلالت این کتاب همین بس که علّامۀ
عاملی در آن بیش از بیست هزار حدیث را با نزدیک به هفتاد هزار سند از یکصد و چهل و دو کتاب بلا واسطه از علماي امامیّه و
بیست و چهار کتاب از علماي اهل تسنن را ذکر کرده است. او همچنین از پنجاه کتاب شیعی، دویست و بیست و سه کتاب سنّی، به
واسطۀ کتابهاي پیش گفته، نقل قول کرده و افزون بر این از کتابهاي دیگري سخن آورده که بیرون از این شمار است. به راستی
که کتابی با این همه منابع و مآخذ در یک موضوع اگر بینظیر نباشد، کم نظیر است. این کتاب از گوهرهاي گرانبها و ناشناختهاي
بود که تا چند دهۀ پیش، نه اینکه به چاپ نرسیده، بلکه نسخ آن در حال نابودي و فراموشی بود که براي اولین بار به همّت و
تصحیح و مقابلۀ حضرت استاد سیّد هاشم رسولی محلّاتی حفظهالله احیا گردیده و به قلم دو تن از دانشمندان و دانشآموختگان
علوم آل محمّد؛ فقیه فرزانه حضرت آیتالله جنّتی و حضرت استاد محمّد نصراللّهی ترجمه و به صورت متن و ترجمه در 7 جلد،
من در کتابی که در این باب کافی » : توسط دارالکتب الاسلامیّه منتشر گردید. انگیزة تألیف شیخ حرّ عاملی در مقدمۀ کتاب آورده
باشد و آنچه را که عقلا به گردآورياش علاقمند باشند، دست نیافتم. دیدم این مطالب در وادي پراکندگی پنهان مانده و اگر
اگر » : 4 شیخ در ادامه مینویسد «... کسی بخواهد بر آنها آگاهی یابد، نیازمند صرف وقت زیادي است، لذا به این کار دست یازیدم
چه رويهم رفته کتابهایی که در این باب تألیف شده شک و تردید را از میان میبرد اما چون هر کدام از آنها به تنهایی بر
بسیاري از اخبار دست نیافتهاند، لذا اشخاصی که بضاعت علمی اندکی دارند در اثبات تواتر اخبار درمانده، بسیاري از مردم میل به
منازعه و مجادله پیدا کرده و ادّعا میکنند اخباري که در باب نصوص، روایت شده به حدّ تواتر نیست بلکه اخبار آحاد است. در
این هنگام تألیف این کتاب لازم شد تا شبهه و تردید را برطرف نموده و در اثبات نصوص و معجزات امامان(ع) کافی و کامل باشد.
من روایات را از دو طریق (شیعه و سنّی) جمع نموده و اخبار متواتر را به نقل از دو فرقه آوردهام اما با این حال ادّعایی ندارم که
اخبار و احادیث تنها همینها هستند و من تمام آنها را ذکر کردهام، چون احادیث در این موضوع از حساب و شمار بیرون است،
شاید آنچه را که در این باب ذکر نکردهام، از آنچه گرد آوردهام افزونتر باشد، زیرا مقدار کمی از کتابها به ما رسیده و بیشتر
کتابهاي این موضوع نابود شده است. [به هر حال] آنچه را که من جمع کرده، بلکه نیم آن و حتی یک دهم آن براي طالبان
هدایت و بصیرت، کافی میباشد، زیرا من به اندازهاي از نصوص و معجزات در این کتاب بیان کردهام که شمارشگران را، توان
5 این کتاب در 35 باب تدوین شده که شیخ در سال 1096 ق. از «. شمارش و دشمنان و بدخواهان را قدرت رد کردنش نیست
6 با «... کتابی است کلامی به زبان عربی » : نگارش آن فراغت یافته است. در دائرةالمعارف تشیّع در معرفی این کتاب آورده شده
توضیحات آورده شده، روشن گردید که این کتاب کلامی نیست، بلکه روایی میباشد و اساساً شیخ، شخصیتی متکلّم نبوده، بلکه
است. البته این بدان معنا نیست که مرحوم شیخ حرّ عاملی تنها به نقل اخبار و احادیث اکتفا کرده و از خود هیچ اظهار « محدّث »
نظري نکرده است. تورّقِ گُ ذراي این موسوعه، روشن میسازد که شیخ در ذیل بسیاري از احادیث به شرح و جرح، و توضیح و
تفسیر آنها پرداخته و نکات مهمی را یادآور شده که در فهم آن روایات کارگشا و روشنگر است. اما آنچه که به مقصود ما مربوط
است، آنکه جلد 7 و بخشی از جلد 6 این کتاب به نصوص و معجزات حضرت مهدي(ع) اختصاص دارد. مؤلّف در بخش اول این
کتاب بیش از هشتصد حدیث از متون کهن شیعی مانند غیبت نعمانی، غیبت طوسی، مشارقالیقین حافظ برسی، آثار شیخ صدوق و
شیخ مفید و سیّد بن طاووس و ... آورده و در بخش دوم کتاب به ذکر پارهاي از نصوص و روایاتی که از اهل تسنن و کتابهاي
صفحه 53 از 58
قابل اعتماد آن ذکر شده، پرداخته و در آن شیخ بیش از دویست حدیث از کتب ایشان با واسطه یا بیواسطه نقل میکند. بخش
است که در آن 170 معجزه از کتب پیشینیان و معاصران آورده شده «( معجزات صاحبالزّمان المهدي(ع » بعدي کتاب با عنوان
باب دیگري است که شیخ در آن بیش از 120 حدیث از منابع فریقَین در « صفات و نشانههاي امام و علامت خروج حضرت » . است
آن آورده است. بخش پایانی کتاب ردّ بر گزافهگویان و غالیان است. او خوف آن را دارد که خوانندگان با خواندن و مطالعۀ
مقامات معنوي امامان معصوم(ع) در وادي غلّو گرفتار آیند و دچار افراط و تفریط شوند به همین خاطر به آنان هشدار میدهد که
مبادا معصومین(ع) را در مقام خدایی نشانند و براي آن ذوات مقدّس شأن الوهیّت قائل شوند. معصومین بندگان برگزیدة حق و
هستند و بزرگترین عزت و افتخارشان در دنیا و آخرت این است که عبد و بندة خدا باشند و بس: الهی « ولیّالله » و « حجّت الله »
حدیثهاي متواتر بلکه » : او در این باره مینویسد .« کفی بی عزّاً أن أکون لک عبداً؛ خدایا مرا این افتخار بس که بندة تو باشم
بیش از تواتر نقل شده که امیرمؤمنان و امام حسین(ع) با شمشیر شهید شدند و سایر امامان(ع) به وسیلۀ زهر به شهادت رسیدند.
همۀ آن بزرگواران به بندگی خدا اقرار میکردند و در معرض درد و بیماري، ترس و اندوه، خوشی و سرور، گرسنگی و سیري و
سایر صفات بشري بودند، که همۀ این صفات با ادعاي گزافهگویان و غلات منافات دارد. ما همۀ روایات را در این باب نمیآوریم
و تنها به جهت دو مطلب به ذکر بعضی از آنها پرداختیم: [اول]، چون کسی فراوانی معجزات امامان را ببیند، ممکن است به گفتار
اهل غلّو گرایش یابد، زیرا آنان هم با دیدن معجزات، سرانجام این عقیدة باطل را اختیار کردند. [دوم]، [همان طوري که] احادیث
دالّ بر امامت آنان وارد شده که مردم مقام آنان را بشناسند و در اعتقاد بدیشان کوتاهی نکنند، باید روایات بطلان غلوّ را نیز آورد
7 شیخ در ردّ بر غلات و گزافهگویان 110 حدیث با بعضی .« تا در این اعتقاد نیز، زیادهروي نکرده و به حال اعتدال بمانند
در » : مینویسد «( معجزات صاحبالزّمان(ع » توضیحات آورده و کتاب را به پایان میرساند. علّامه شیخ حرّ عاملی در پایان بخش
هر کس معصومین(ع) را در خواب ببیند، اشتباه نکرده، زیرا شیطان به صورت آنان متمثّل » : تعدادي از روایات وارد شده که
8 و من معجزات بسیاري از برادران ایمانی شنیدهام و اگر کسی در معجزه بودن خوابهایی که در این فصل ذکر شد، « نمیشود
مناقشه کند، حداقل آن است که این خوابها مؤیّد و تأیید کنندة معجزات خواهد بود، عدهاي از اصحاب مورد اعتماد براي من نقل
کردند که حضرت صاحبالامر(ع) را در بیداري دیده و معجزات زیادي از آن جناب مشاهده کردهاند که از جمله آن حضرت از
بسیاري از امور غیبی خبر داده و دعاهایی در حقّ ایشان کرده که همگی مستجاب شده و ایشان را از خطرهاي تهدیدکننده نجات
9 که به چندتاي آنها اشاره « خود نیز مکرّر معجزاتی از آن حضرت در خواب دیدهام » . بخشیده که مجال شرح همۀ آنان نیست
میکنم: عمري دراز خواهی کرد اولین رؤیاي راستین و دیدار شیرین را شیخ در سن ده سالی در حالت بیماري که همه از وي قطع
امید کردند میبیند. او در این دیدار به زیارت جمال زیبا و دلرباي چهارده معصوم(ع) نائل شده، در پایان جرعهاي از جام جمال
در کودکی حدود 10 » : امام عصر(ع) مینوشد که تا پایان عمر او را سرمست و شیدا میگرداند. شیخ در اینباره چنین مینویسد
سالگی بیماري سختی پیدا کردم، به طوري که همۀ بستگانم از من ناامید شده، گرد آمدند و بر من گریستند و آمادة سوگواري
شدند و یقیین کردند که من امشب خواهم مُرد. در آن حالت در میان خواب و بیداري پیامبر اکرم(ص) و امامان دوازدهگانۀ
معصوم(ع) را دیدم، بر آنها سلام کردم و با هر یک مصافحه و روبوسی نمودم، به خصوص با امام صادق(ع) گفتوگویی کردم
که اکنون خاطرم نیست، اما میدانم که ایشان در حق من دعا کردند. چون به حضرت مهدي(ع) رسیدم، سلام کرده و مصافحه
آقاي من! میترسم در این بیماري بمیرم در حالی که هنوز بهرة خویش را از علم و » : نمودم. [در این حال گریستم] و عرضه داشتم
« نترس! در این بیماري نخواهی مُرد، بلکه خدا تو را شفا میدهد و عمري دراز میکنی » : آن حضرت فرمودند « عمل برنگرفتهام
سپس کاسهاي به من داد، جرعهاي از آن نوشیدم و همان لحظه خوب شدم و بیماريام به کلّی برطرف شد. از بستر برخاستم و
بستگانم از این حالت شگفتزده شدند و تا چند روز قضیّه را براي آنان نقل نکردم. 10 انشاءالله فرج نزدیک است شیخ .« نشستم
صفحه 54 از 58
«؟ فرج کی است » : همچنان نقل میکند که شبی در خواب خدمت آن حضرت رسیدم، نزدیک رفتم و سلام کردم، خواستم بپرسم
آنگاه این آیه را خواندند: قل لا یعلم من فی السموات و الارض الغیب إلّا الله. 11 « ان شاءالله نزدیک است » : پیش از سؤال فرمودند
بگو هر که غیر خدا در آسمانها و زمین است، غیب را نمیداند. سپس سؤالات دیگري به خاطرم رسید که همه را قبل از
پرسش، پاسخ فرمودند. 12 اینک وقت معجزه خواستن نیست همچنین شبی در کاظمین خواب دیدم که آن حضرت در خانۀ
شخصی به نام ابراهیم تشریف آوردهاند، پس به آنجا رفته، خواستم از آن جناب خواهش کنم که معجزهاي بنماید اما قبل از اظهار
ساعتی .« اینک وقت معجزه خواستن نیست، چون هنوز ظهور نکردهام، بعد از ظهور، هر چه خواستید تقاضا کنید » : سؤال فرمودند
ما » : گفتوگو کردیم، سپس فرمودند، اسبی بیاورند در حالیکه کمتر از ده نفر همراه آن حضرت بودند. قبل از سوار شدن فرمودند
چگونه » : و به من اشاره نمودند. با خود گفتم « زینی داریم که بدان نیازي نیست، آن را به این شیخ بخشیدیم تا بدان تبرّك جوید
من به این زین تبرّك جویم، در حالی که از صاحب آن معجزهاي ندیدهام. آنگاه امام به من نگاهی نموده، لبخندي زدند و
در این وقت از خواب بیدار شدم و بعدها « اینجا معجزه لازم نیست، اما به زودي معجزه و برکتی از این زین خواهی دید » : فرمودند
در خطرها و حوادث شدیدي واقع شدم که خداوند به برکت آن جناب نجاتم داد. 13 بیست و شش سال دیگر زنده میمانی!
اي کاش » : همچنین روز عیدي در ولایت خودمان (مشغري) با عدهاي از طلاب و صالحان نشسته بودیم که در این میان من گفتم
مردي به نام شیح محمّد که از همدرسان ما بود [با یقیین] « میدانستیم در عید آینده کدام یک از ما زنده و کدام یک مُردهایم
مگر تو » : به او گفتم « من عید آینده و عید بعدتر از آن و همین طور تا بیست و شش عید دیگر ( 26 سال دیگر) زنده هستم » : گفت
بعد این واقعه را تعریف کرد] من سخت بیمار شدم، شبی حضرت حجّت(ع) را در خواب دیدم، عرضه ] ،« خیر » : گفت «؟ غیبگویی
،« من بیمارم و میترسم در این حال بمیرم در حالی که کردار نیک و اعمال صالحی ندارم که با آن بر خدا وارد شوم » : داشتم
سپس از جامی که در دست داشت، جرعهاي به « نترس! خداوند شفایت میدهد و تا بیست و شش سال دیگر زنده هستی » : فرمودند
من » : من نوشاند، فوراً شفا یافتم و نشستم و یقیین دارم که این خواب از رؤیاهاي شیطانی نبود. شیخ حرّ عاملی در ادامه مینویسد
تاریخ سخنان آن مرد را یادداشت کردم سال 1049 ق. بود سالیانی گذشت تا اینکه در سال 1072 ق. به مشهد مقدّس نقل مکان
کردم، یک باره مُلهم و متوجه شدم که باید مدّت ( 26 سال) بر آمده باشد. پس به آن تاریخ مراجعه کردم، دیدم [دقیقاً] 26 سال از
هنوز یکی دو ماهی نگذشته بود که « قاعدتاً باید آن مرد شیخ محمد تاکنون از دنیا رفته باشد » : آن گذشته است. با خود گفتم
نامهاي از برادرم رسید مبنی بر اینکه شخص مذکور درگذشت. 14 شیعیان مرا از کمی یاور مترسان! همچنین شبی در مشهد خواب
در سمت غربی مشهد در باغی که عمارتی دارد » : دیدم که آن حضرت وارد این شهر شده است. نشانی خانۀ او را پرسیدم، گفتند
وارد گردیدهاند. خدمت آن حضرت مشرّف شدم و دیدم در مجلسی حضور دارند ... ساعتی گفتوگو کردیم. غذایی آوردند هر
چند اندك، اما بسیار گوارا بود [با اینکه] همه خوردیم و سیر شدیم اما غذا همچنان به حال خود باقی بود. چون از غذا فارغ شدیم،
این بزرگوار ظهور کرده، در حالی که » : خوب دقت کردم، دیدم که اصحاب آن حضرت از چهل نفر افزون نیست. با خود گفتم
لشکر وي خیلی اندك است، کاش میدانستم پادشاهان از وي اطاعت میکنند یا با وي به ستیزه برمیخیزند؟ و چگونه آن حضرت
حضرت پیش از آنکه سخنی بگویم به من نگاهی کرده و لبخندي زدند و «؟ [با اصحابی اندك] و بدون لشکر بر آن چیره میشود
شیعیان مرا از کمی یاور مترسان! مردانی همراه منند که اگر فرمان دهم همۀ دشمنان را از پادشاهان و غیره حاضر » : فرمودند
آنگاه این آیه را خواندند: و ما یعلم جنود ربّک إلّا هو. 15 شمار سپاهیان پروردگارت را جز او کسی « ساخته، گردن میزنند
نمیداند. از شنیدن این بشارت خوشحال شدم و ساعتی دیگر گفتوگو کردیم. آنگاه امام برخاست تا براي خواب به اتاق دیگري
تشریف برند، مردم هم پراکنده شدند و از باغ بیرون رفتند و من هم همراه آنان بیرون شدم. میرفتم و [از سر حسرت] گاهی به
اي کاش آن حضرت خدمتی را به من ارجاع داده و خلعت و مخارجی (=پولی) را » : پشت سر نگاهی میکردم و با خود میگفتم
صفحه 55 از 58
با این افکار] چون به در باغ رسیدم، دلم راضی نشد که از آنجا بروم، لذا همانجا نشستم. در این ] « جهت تبرّك عطا میکردند
این همان چیزي است که » : حال غلامی در پی من آمد و پارچۀ سفیدي، همراه با پولی آورد و گفت: مولایت میفرماید
اینجا بود که از خواب بیدار شدم. 16 خوشنویس «! میخواستی، به زودي نیز خدمتی را به تو ارجاع میدهیم، از باغ هم خارج مشو
بودن از شرایط امامت نیست همچنین شبی در خواب دیدم که آن حضرت در مشهد، در مَدرس و محل تدریس من نشستهاند. وارد
بنویس تا » : فرمود «؟ سرور من! سؤالاتی دارم، اجازة پرسش میدهید » : شدم، سلام کردم و دست مبارکش را بوسیدم و عرضه داشتم
سپس وسایل تحریري را جهت من آوردند و من چهار مسئله را نوشتم و بخشی از کاغذ « پاسخ آنها را بنویسم که مبادا فراموش کنی
را براي پاسخ آن حضرت سفید رها کردم. آن حضرت کاغذ را گرفته و مشغول پاسخ شدند. نزدیکتر رفتم که خطّ مبارکش را
« میپنداشتم که خطّ مولایم از این خوشتر و بهتر باشد » : ببینم. خطّ ایشان در خوشی و نیکویی، متوسط و میانه بود. با خود گفتم
عرض « خوشنویس بودن از شرایط امامت نیست » : چون این اندیشه در ذهن من خطور کرد، حضرت نگاهی به من نموده، فرمودند
17 سخن را با آرزوي ظهور آن خورشید جانها و امید انسانها به پایان میبریم. ماهنامه موعود .«! درست است، سرور من » : کردم
3. همان، ج . شماره 85 پینوشتها: 1. دائرةالمعارف تشیّع، ج 5، صص 1 و 2، نشر شهید محبّی. 2. همان، ج 6، صص 217 218
7. اثبات الهداة، ج . 6. دائرة المعارف تشیّع، ج 1، ص 461 . 5. همان، ج 1، صص 2 10 . 4. اثبات الهداة، ج 1، ص 3 . 1، ص 461
10 . همان، . 8. پیام پیامبر، ص 854 ، نشر جامی، بهاءالدین خرّمشاهی و مسعود انصاري. 9. اثبات الهداة، ج 7، ص 378 . 7، ص 495
، 14 . همان، ج 7 . 13 . همان، ج 7، صص 380 381 . 12 . اثبات الهداة، ج 7، ص 381 . 11 . سورة نمل ( 27 )، آیۀ 65 . ج 7، ص 378
. 17 . همان، ج 7، ص 380 . 16 . اثبات الهداة، ج 7، صص 379 380 . 15 . سورة مدثّر ( 74 )، آیۀ 31 . صص 382 383
درباره